نگرانی نوشت !
این روزا در حالِ نوشتنم و نوشتن . دارم تمامِ انرژیم رو میذارم برای چیزی که قراره بشه ثمره ی تمامِ تلاشام ، تمامِ این مدت نوشتن هام ، تلاشِ تمامِ تمرینهام .
برام سخته اگه این دست نوشته اونقدری که باید و شاید مخاطب پیدا نکنه . . . اینکه ببینم پر از ایراد و مشکله و بابِ میلِ کسی نیست . . .
هفت بار این نوشتن رو تجربه کردم ، هفت بار از خودم ایراد گرفتم ، هفت بار به خودم نهیب زدم که احترام بذارم به قلم و نوشته ! الان وقتشه که به نتیجه برسه اما عجیب نگرانم . . . برای این آخرین نوشته نگرانم . یه چیزی مانع میشه انگار جلوی نوشتنم رو میگیره با نگرانی مینویسم و این حس گاهی منو میترسونه .
چقدر دلزده میشم از اینکه کلیشه بشه ، از اینکه اونجوری که نباید بشه . ادعا ندارم اما میدونم که توانایی نوشتن رو دارم و البته تواناییِ خوب نوشتن رو .
این روزا نگرانم و شروع شدنِ فصلِ دانشگاه نگران ترم میکنه . از اینکه روی ثمره ی زندگیم این دست نوشته ی نازنینم تاثیر بذاره . کاش به چاپ برسه حتی بهتر از اون چیزی بشه که انتظار دارم .
- ۹۵/۰۶/۰۶