مانندِ ماه !

یک چیزهایی هست که نمیشود به دیگری فهماند ، نمیشود گفت ، آدم را مسخره میکنند . . .

مانندِ ماه !

یک چیزهایی هست که نمیشود به دیگری فهماند ، نمیشود گفت ، آدم را مسخره میکنند . . .

مانندِ ماه !

گاهی مینویسم و گاهی نه !
قلم که نه ! دست به کیبورد میزنم و از دلم میگویم .
کمی شخصی ، کمی عمومی ، کمی خاص و کمی تکراری . . .

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۴ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

محرمانه

شنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۵۴ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • mahsa HD

عصبانی نوشت !!!

جمعه, ۲۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۲۷ ب.ظ
مردها اصولا موجوداتِ کم طاقتی هستند .
مثلا سعی کنید ناراحتی و بی حوصله بودنتان بیشتر از دو روز نشود . همین که ببینند دو روزِ متوالی ناراحت هستید صدای غر غرشان گوشِ فلک را کر میکند ! آنقدر بی طاقت هستند که نتوانند تحمل کنند این حالت را !
سعی کنید همیشه مهربان باشید و محبت کنید بی توجه به اینکه این محبت هایتان برگشت پیدا نمیکند و شما میمانید و کمبود محبتی که دارد گلویتان را فشار میدهد ! البته این وظیفه ی شماست که مهربانی کنید !
همیشه خانمی کنید . عیبها را بپوشانید و نکاتِ مثبتشان را بزرگ نمایی کنید . اشتباه نکنید این کار باعث نمیشود آنها ذره ای قدرتان را بدانند ! مطمئن باشید در اولین فرصت جوری با شما حرف میزنند و عیب و ایرادهایتان را به رخِ شما میکشند که با خودتان میگویید پس این همه مدت از چه چیزی در وجودِ شما خوششان آمده که دندان روی جگر گذاشته و تحملتان میکنند .
میدانید اصولا دختر بودن ، زن بودن ، مونث بودن یعنی انقدر آرام باشید که کسی صدایتان را نشنود . مبادا باعث شوید که مردتان خم به ابرو بیاورد !
اصولا در جامعه ی ما وقتی رابطه ای به اتمام میرسد انگشت اتهام زن را نشانه میرود . یا اگر مردی به راهی کشیده شود که نباید . . . یا اگر با کسی غیر از زنِ خودش دیده شود همه میگویند زنش نتوانست خانمی کند و مرد را در خانه نگه دارد . و کسی نمیگوید که تقصیرِ مرد است که نگاهش خطا رفته و زندگی اش را بر باد داده است .
یا اگر زمانی ناراحتی در رابطه پیش بیاید شک نکنید که مقصر اصلی به گردنِ زن است . چون او بوده که کوتاه نیامده . ..  او بوده که از خودش دفاع کرده و او بوده که این بار آرام نبوده !
مردها اصولا موجوداتِ کم طاقتی هستند . آنقدر که نمیتوانند صبوری کنند تا حالتان رو به راه شود و بعد به خاطرِ این همه صبوری از آنها تشکر کنید .
مردها اصولا موجوداتِ بی حوصله هستند . مثلا آنها حوصله ندارند به شما خبر بدهند و اتفاقات و کارهای روزمره شان را برای شما توضیح بدهند . شما باید خودتان بدانید که نباید در این باره اعتراضی کنید . نمیدانید ؟! عجیب است ! بهتر است از این به بعد خوب بدانید که نباید از آنها توضیح بخواهید . نباید انتظار داشته باشید آنها خود را مقید کنند که تمامِ ریز و درشتِ زندگی شان را کفِ دستِ شما بگذارند . همانطور که شما طبقِ خواسته ی آنها این کار را میکنید ! کمی انصاف داشته باشید شما با آنها فرق دارید . آنها مرد هستند ! احترام بگذارید !!!!!!
گاهی احساسِ تنهایی میکنید ؟ گاهی دلتان میخواهد کمی قدم بزنید و کسی باشد که معنیِ سکوتتان را بفهمد ؟ بعضی وقتها دلتان میخواهد همراهتان فقط صبوری کند و آنقدر نازتان را بکشد که احساس کنید پرنسسِ زندگیش هستید ؟
بهتر است خواسته هایتان را عوض کنید . چون زندگی افسانه ی شاهِ پریان نیست که شما را به تمامِ خواسته های ریز و درشتتان برساند . کمی از خواب و رویا بپرید . کمی به خودتان بیایید . فقط کمی خواسته هایتان را معقولانه تر کنید .
به زندگیِ واقعی خوش آمدید !

the vow

شنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۰۱ ب.ظ
یه فیلم اصولا باید چند تا نکته رو رعایت کنه تا بگیم عجب فیلمِ دلچسبی !
مثلا مهمترینش یه فیلمنامه ی خوبه . شاید یه فیلم موضوعِ خیلی خاصی نداشته باشه اما این فیلمنامه نویسه که با خوب نوشتن اون فیلم و تبدیل به معجزه میکنه !
یکی دیگه بازیگرای خوبه . هر چقدرم که فیلمنامه قوی باشه وقتی بازیگر نتونه نقشش و در بیاره اون فیلم از چشمِ همه میفته و حرفی دیگه برای گفتن نداره .
یکی دیگه کارگردانیِ خوبه . یه کارگردان باید بتونه بازیگرارو درست به بازی بگیره .
خیلی نکته های فرعیِ دیگه هم هست . مثلِ لوکیشن ، فیلم برداری ، صدا گذاری و . . .
اما این سه نکته خیلی اساسی و مهمه .
چند وقتی میشه که یه فیلمی رو دیدم و هر بار که میام در موردش بنویسم انگاری طلسم شده و نوشته ام پیش نمیره . اما امروز بالاخره شروع کردم به نوشتن .
این فیلم بر اساسِ داستانِ واقعی بود که فیلمنامه نویس با دیالوگهای دوست داشتنی که جا داده بود توی فیلم این داستان و استثنایی کرده بود .
انتخابِ بازیگرا محشر بود . یا حداقل از نظرِ من اینطور بود .
کارگردان هم که . . . بذارین نگم چیزی . چون این فیلم فوق العاده بود . . .
حالا میرسیم به اسمِ این فیلم :
 " the vow "
شاید اگه Rachel McAdams و channing tatum رو به عنوانِ بازیگر انتخاب نمیکردن اونقدرا این فیلم جذاب نبود .
این داستان یه عاشقانه ی آرومه . انقدر موضوع و حسِ فیلم دوست داشتنیِ که بعدش دوست دارین دوباره فیلم و برگردونین عقب و باز از اول ببینید . این فیلم اگه بهترین فیلمِ هالیوود نباشه چیزی هم از بهترین فیلماشون کم نداره .
همه ی ملاکایی که یه فیلمِ خوب باید داشته باشه توی این فیلم رعایت شده . به شدت توصیه میکنم این فیلم و . امیدوارم خوشتون بیاد .

بخند مصنوعی !

شنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۳۹ ب.ظ
- امروزم گذشت و کاری نکردی !
- انرژی ندارم . این روزا خیلی خستم .
- کوه میکنی ؟ یکم به خودت بیا ! با یه جنازه هیچ فرقی نداری .
- داری اوضاع رو بدتر میکنی .
- من یا تو ؟ میدونی چقدر کار سرت ریخته ؟ حالیت که نیست باز نشستی داری در و دیوار و نگاه میکنی .
- مغزم خستست !
- الکی گردنِ من ننداز ! من اصلا هم خسته نیستم . این بدنته که خستست . همش مالِ زیاد خوابیدنه .
- کاش خفه شی مغزِ  عزیز !
- . . .
- آخیش . . .
پلکهایم را میبندم و دوباره به خواب میروم . امروز هم بالاخره مغزم را خفه کردم . تا فردا خدا بزرگ است ! روزهایم تکراری شده . . . " مغز " حق دارد . بیدارم اما در خواب به سر میبرم . چشمهایم بسته میشوند اما همه چیز را میبینم و میشنوم . روزهایم بطالتِ بدی دارد . حتی خندیدن های از ته دل هم فراموشم شده .
این روزها حسابی سگی است ! از همان روزهای نحس و شومی که دوست دارم زودتر بگذرد ! پس میخندیم به این روزها حتی اگر مصنوعی باشد !