مانندِ ماه !

یک چیزهایی هست که نمیشود به دیگری فهماند ، نمیشود گفت ، آدم را مسخره میکنند . . .

مانندِ ماه !

یک چیزهایی هست که نمیشود به دیگری فهماند ، نمیشود گفت ، آدم را مسخره میکنند . . .

مانندِ ماه !

گاهی مینویسم و گاهی نه !
قلم که نه ! دست به کیبورد میزنم و از دلم میگویم .
کمی شخصی ، کمی عمومی ، کمی خاص و کمی تکراری . . .

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

نگرانی نوشت !

شنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۵۰ ق.ظ

این روزا در حالِ نوشتنم و نوشتن . دارم تمامِ انرژیم رو میذارم برای چیزی که قراره بشه ثمره ی تمامِ تلاشام ، تمامِ این مدت نوشتن هام ، تلاشِ تمامِ تمرینهام .

برام سخته اگه این دست نوشته اونقدری که باید و شاید مخاطب پیدا نکنه . . . اینکه ببینم پر از ایراد و مشکله و بابِ میلِ کسی نیست . . .

هفت بار این نوشتن رو تجربه کردم ، هفت بار از خودم ایراد گرفتم ، هفت بار به خودم نهیب زدم که احترام بذارم به قلم و نوشته ! الان وقتشه که به نتیجه برسه اما عجیب نگرانم . . . برای این آخرین نوشته نگرانم . یه چیزی مانع میشه انگار جلوی نوشتنم رو میگیره با نگرانی مینویسم و این حس گاهی منو میترسونه .

چقدر دلزده میشم از اینکه کلیشه بشه ، از اینکه اونجوری که نباید بشه . ادعا ندارم اما میدونم که توانایی نوشتن رو دارم و البته تواناییِ خوب نوشتن رو .

این روزا نگرانم و شروع شدنِ فصلِ دانشگاه نگران ترم میکنه . از اینکه روی ثمره ی زندگیم این دست نوشته ی نازنینم تاثیر بذاره . کاش به چاپ برسه حتی بهتر از اون چیزی بشه که انتظار دارم .

healer !

جمعه, ۵ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۳۲ ق.ظ

بعد از مدتها به پیشنهاد یکی از دوستام سریال کره ای دانلود کردم . قبلا هم گه گاه سریال کره ای میدیدم اما سریالاشون اون جذابیتِ قدیم رو برام نداشت و ترجیح میدادم اصلا نبینم !

خلاصه اینکه من این سریال رو دانلود کردم و عجیب این بود که بدونِ ذره ای جلو زدنِ سریال تمامش رو دیدم . کلا 20 قسمت بود و از اون سریالای پُر از رمز و راز و هیجان بود . البته چاشنیِ عاشقانه هم داشت انقدر این عاشقانه زیر پوستی و لطیف بود که کلی حسِ خوب به آدم میداد .

برخلافِ بازیهای خشک و سردِ کره ای میشد گفت این سریال از معدود سریالایی بود که توش خبری از اون همه سردی نبود و بازیگرا مثلِ عروسک نبودن و احساس میکردی حس دارن .

شخصیت سازیِ عالی و دیالوگای به جا هم یکی دیگه از خصوصیاتش بود .

البته نمیشه از زیباییِ بازیگرای نقشِ اول گذشت ! لبخند به هر حال سریال کره ای ببینی بازیگراشم زشت باشن کلا دیگه قابل تحمل نیست !!!! خنده

دخترا مطمئنا از این سریال خوششون میاد . به شدت پیشنهاد میکنم . اسم این سریال healer بود .

خاله بازی !

سه شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۴۴ ق.ظ

بعضی ها عادت دارن شورِ همه چی رو در بیارن ! 

بستگی داره شورِ چی رو در میارن و چجوری ! 

مثلا فامیلای ما اصولا عادت دارن شورِ مهمونی دادن رو در بیارن . به عنوانِ مثال شنبه میریم خونه ی عمه خانوم یکشنبه عمو خان دعوت میکنه همون جا اون یکی عمه خانوم که احساس میکنه عقب افتاده دعوت میگیره از همه که دوشنبه شام قدم رو چشمشون بذاریم و بریم خونشون اون یکی عموی دیگه که میبینه داره سرش کلاه میره وعده میگیره برای سه شنبه در واقع زنبیل میذاره ! چهارشنبه و پنجشنه و جمعه هم که دیگه آخر هفته محسوب میشه و اگه مهمونی نباشه اصلا ناراحت میشن همه !!!! 

این وسط ما میمونیم با انبوهی کار و مشغله یکی هم نیست که بهشون بگه اگه به فکرِ خودتون نیستین یکم به فکرِ برنامه های عقب افتاده ی ما باشین !! 

نتیجه اخلاقی : مهمونی نگیرین ! اگه میگیرین اصرار نکنین حتما بیا ! اگه اصرار کردین حداقل یه کاری کنین بهمون خوش بگذره ! اگه خوش نگذشت تورو جونِ جدتون لجبازی نکنین و دیگه مهمونی نگیرین بذارین تو حالِ خودمون باشیم بابا !!