مانندِ ماه !

یک چیزهایی هست که نمیشود به دیگری فهماند ، نمیشود گفت ، آدم را مسخره میکنند . . .

مانندِ ماه !

یک چیزهایی هست که نمیشود به دیگری فهماند ، نمیشود گفت ، آدم را مسخره میکنند . . .

مانندِ ماه !

گاهی مینویسم و گاهی نه !
قلم که نه ! دست به کیبورد میزنم و از دلم میگویم .
کمی شخصی ، کمی عمومی ، کمی خاص و کمی تکراری . . .

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۶ مطلب با موضوع «درِ گوشی !!» ثبت شده است

سقوط آزاد !

دوشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۴۶ ق.ظ
- دلم یه اتفاق خوب میخواد .
+ میفهمم منم اتفاق خوب میخوام .
- دلم یه عالمه خوشحالی دائمی میخواد .
+ میفهمم منم خوشحالی های مقطعی راضی نمیکنه .
- دلم میخواد برم یه جایی که تا حالا نرفتم .
+ میفهمم منم دلم میخواد برم یه جایی که هیچ کس نرفته و نمیدونه کجاست .
- دلم میخواد از یه کوه بالا برم و فریاد بزنم .
+ میفهمم منم میخوام برم بالای یه کوهِ بلند و بپرم پایین !

perfect girl

دوشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۴۱ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • mahsa HD

no subject !

سه شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۱۰ ق.ظ

سناریو !

چهارشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۰۳ ق.ظ
دنیا به وقتِ من همچنان آرام پیش میرود . آنقدر آرام که ذهن را خسته میکند و اعصاب را خَش دار !
کجای این جهان ایستاده ام ؟
نفس کشیدن سخت است . . . هوا . . . هوا . . . هوا میخواهم . . . نفسی عمیق بکشم پلکهایم روی هم بیفتند و به نهایتِ خواسته ام برسم .
قطره اشکی که قرار بود راه بگیرد به روی گونه در گلویم گره میخورد  . . . چرخ میخورد . . . نفسم را بند می آورد و چشمهایم را به سوزش می اندازد . . . چقدر سخت است راه گرفتنش . . . چقدر درد دارد . . .
اشک ، سُرفه میشود ، خِس خِسِ گلو میشود ، زخم میشود . . . آب به حلقم میریزم خوب نمیشود . . . خون میشود ، درد میشود . . .
حرص میشود ، به معده ام میریزد ، عصبانیت میشود . . . دست مُشت شده و به معده کوبیده میشود . پلکها بسته میشود ، فشرده میشود . . .
لبها به هم دوخته میشود ، سکوت میشود ، سیاهی میشود و سیاهی . . .
پاها ناتوان میشوند ، سست میشوند . . . فرود می آیند . . .
زانوها به زمین میخورند ، کمر تکیه به دیوار میدهد . . . خستگی و خستگی . . .
قلب میزند ، نمیزند ، میزند ، نمیزند . . . نمیزند ! نمیزند ! نمیزند !
- خوبی ؟
نفسِ گره کرده در سینه ام را رها میکنم . قلب میزند ، پلک باز میشود . نگاه به چشمهای نگرانِ مادرم میکنم . لبخند میزنم . . .
- خوبم .
حرفم را ادامه نمیدهم . دستِ مشت شده ام سُر میخورد و کنارم قرار میگیرد . معده میسوزد ، نفسهای پی در پی میکشم . ریه های خشکیده ام را پر میکنم از حجمِ اکسیژن . . .
نگاهم به سفیدیِ سقف ثابت میماند . . .
دنیا به وقتِ من خسته کننده تر از آن چیزیست که بخواهم ادامه اش دهم . . .




محرمانه

شنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۵۴ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • mahsa HD

عصبانی نوشت !!!

جمعه, ۲۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۲۷ ب.ظ
مردها اصولا موجوداتِ کم طاقتی هستند .
مثلا سعی کنید ناراحتی و بی حوصله بودنتان بیشتر از دو روز نشود . همین که ببینند دو روزِ متوالی ناراحت هستید صدای غر غرشان گوشِ فلک را کر میکند ! آنقدر بی طاقت هستند که نتوانند تحمل کنند این حالت را !
سعی کنید همیشه مهربان باشید و محبت کنید بی توجه به اینکه این محبت هایتان برگشت پیدا نمیکند و شما میمانید و کمبود محبتی که دارد گلویتان را فشار میدهد ! البته این وظیفه ی شماست که مهربانی کنید !
همیشه خانمی کنید . عیبها را بپوشانید و نکاتِ مثبتشان را بزرگ نمایی کنید . اشتباه نکنید این کار باعث نمیشود آنها ذره ای قدرتان را بدانند ! مطمئن باشید در اولین فرصت جوری با شما حرف میزنند و عیب و ایرادهایتان را به رخِ شما میکشند که با خودتان میگویید پس این همه مدت از چه چیزی در وجودِ شما خوششان آمده که دندان روی جگر گذاشته و تحملتان میکنند .
میدانید اصولا دختر بودن ، زن بودن ، مونث بودن یعنی انقدر آرام باشید که کسی صدایتان را نشنود . مبادا باعث شوید که مردتان خم به ابرو بیاورد !
اصولا در جامعه ی ما وقتی رابطه ای به اتمام میرسد انگشت اتهام زن را نشانه میرود . یا اگر مردی به راهی کشیده شود که نباید . . . یا اگر با کسی غیر از زنِ خودش دیده شود همه میگویند زنش نتوانست خانمی کند و مرد را در خانه نگه دارد . و کسی نمیگوید که تقصیرِ مرد است که نگاهش خطا رفته و زندگی اش را بر باد داده است .
یا اگر زمانی ناراحتی در رابطه پیش بیاید شک نکنید که مقصر اصلی به گردنِ زن است . چون او بوده که کوتاه نیامده . ..  او بوده که از خودش دفاع کرده و او بوده که این بار آرام نبوده !
مردها اصولا موجوداتِ کم طاقتی هستند . آنقدر که نمیتوانند صبوری کنند تا حالتان رو به راه شود و بعد به خاطرِ این همه صبوری از آنها تشکر کنید .
مردها اصولا موجوداتِ بی حوصله هستند . مثلا آنها حوصله ندارند به شما خبر بدهند و اتفاقات و کارهای روزمره شان را برای شما توضیح بدهند . شما باید خودتان بدانید که نباید در این باره اعتراضی کنید . نمیدانید ؟! عجیب است ! بهتر است از این به بعد خوب بدانید که نباید از آنها توضیح بخواهید . نباید انتظار داشته باشید آنها خود را مقید کنند که تمامِ ریز و درشتِ زندگی شان را کفِ دستِ شما بگذارند . همانطور که شما طبقِ خواسته ی آنها این کار را میکنید ! کمی انصاف داشته باشید شما با آنها فرق دارید . آنها مرد هستند ! احترام بگذارید !!!!!!
گاهی احساسِ تنهایی میکنید ؟ گاهی دلتان میخواهد کمی قدم بزنید و کسی باشد که معنیِ سکوتتان را بفهمد ؟ بعضی وقتها دلتان میخواهد همراهتان فقط صبوری کند و آنقدر نازتان را بکشد که احساس کنید پرنسسِ زندگیش هستید ؟
بهتر است خواسته هایتان را عوض کنید . چون زندگی افسانه ی شاهِ پریان نیست که شما را به تمامِ خواسته های ریز و درشتتان برساند . کمی از خواب و رویا بپرید . کمی به خودتان بیایید . فقط کمی خواسته هایتان را معقولانه تر کنید .
به زندگیِ واقعی خوش آمدید !