کیک پزون !
بعضی وقتا میفتیم رو دورِ همه چی تموم بودن !
انقدر همه کارامون درست و حسابی پیش میره که برای یه لحظه جا میخوریم که داریم به کجا میریم ؟ این واقعا خودِ منم ؟
اما امان از وقتی که کاری نخواد درست پیش بره .
امروز مراسمِ کیک پزون داشتیم تو خونه . من کلا عاشقِ آشپزیم دستِ خودمم نیست ! یعنی وقتی بی حوصله میشم یه چیزی باید درست کنم !
البته هر چی غذایی که میخوام درست کنم عجیب تر باشه زودتر سرحال میشم !
خلاصه این که امروز من کیک پختم ! بماند که مایه ی اولیه ی کیک خیلی شُل بود و شباهتی به چیزی که قبلا درست میکردم نداشت ! از طرفِ دیگه وقتی گذاشتمش تو فر به شکلِ مسخره ای یک طرفش پُف کرد و یک طرفش اصلا انگار نه انگار !!!!
از این که بگذریم اصلا نمیشد از بوی نفرت انگیزِ تخم مرغش گذشت !!!! البته جا داره بگم که یه خروار وانیل توش ریخته بودم اما انگار وانیلش تقلبی بوده !! به هر حال اشپزیِ من بی نقصه و نمیتونه تقصیرِ من باشه .
خلاصه ما کیک رو برش زدیم و به اهالیِ خانواده تقریبا خوروندیم خواهر بزرگه مقاومت میکرد اما کیک رو به زور به اونم دادیم . اصلا چه معنی داره کیک بپزم و کسی نخوره و دماغش رو بگیره ؟
نگران نباشین مواد غذایی رو به هیچ وجه حروم نکردم !! یه پیرکسِ گنده کیک رو به همه خوروندم و الان تقریبا یه تیکه ازش مونده که گذاشتم برای صبحِ پدر !!
خدا به دادِ همسرِ آینده برسه که قراره چه موشِ آزمایشگاهی بشه !! خدایا از سرِ تقصیراتِ اون بنده خدا بگذر .