مانندِ ماه !

یک چیزهایی هست که نمیشود به دیگری فهماند ، نمیشود گفت ، آدم را مسخره میکنند . . .

مانندِ ماه !

یک چیزهایی هست که نمیشود به دیگری فهماند ، نمیشود گفت ، آدم را مسخره میکنند . . .

مانندِ ماه !

گاهی مینویسم و گاهی نه !
قلم که نه ! دست به کیبورد میزنم و از دلم میگویم .
کمی شخصی ، کمی عمومی ، کمی خاص و کمی تکراری . . .

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه
یه روز از مامانم پرسیدم " مهسا " یعنی چی ؟
مامانم بهم لبخند زد و گفت : یعنی مثلِ ماه !
اون روز برای اولین بار بود که معنیِ اسمم و میفهمیدم . همون روز بود که از اسمم خوشم اومد . مدام معنی اش و با خودم تکرار میکردم . . .
خاله ام همیشه برام یه شعر میخوند :
ماها تو سفر کردی و شب ماند و سیاهی
نه مرغِ شب از ناله ی من خفت و نه ماهی
همیشه من و ماها صدا میکرد . و چقدر اون موقع ها از آهنگِ اسمِ مهسا و ماها خوشم میومد .
به زندگیِ من خوش اومدین . . .